تو ذهنمی دوباره در گیر وهم و خیال شدم خوابیدن سخته هر جوابی از تو میشنوم منو بهم میریزه با خودم میگم چرا باهم حرف زدی بازم یادم میاد اون روزا یادم میاد چیزی تو ذهنم خونریزی میکنه چیزی که براش تکراری نیست فقط به زیبایی یه خیال و رها شدن ازش به تلخی اشک. چشات جلوی چشامه دنبال کلماتی میگردم تا حسمو توصیف کنم اما پیداشون نکردم. نزدیک ترین حس بهش نسیم خنک یه شب گم کنار دریاست یا یه روز ابری پاییزی وقتی نسیم میوزه الان حس همون لحظاتو دارم همون خنکای نسیم تو یه نسیم ,خیال ,یادم میاد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

داستان کوتاه دی ال فانیها hugoemps5 Site مرکز مشاوره تحصیلی تهران مشاوره سایت آموزشی به گراف معرفی تجهیزات اندازه گیری و ابزار دقیق آریان تجهیز 6430090 دانلود سرا نفیر نیستان اینجا همه چی هست